Tuesday, August 09, 2005

بوروکراسی

همچنان درگیر ماراتن فارغ التحصیلی هستم در حالی که یکشنبه شب پرواز دارم!!!
امروز صبح توی وضعیت بسیار خوبی بودم، تنها سه امضاء مونده بود تا بتونم تصفیه حساب کنم: استاد تطبیق، رئیس دانشکده، رئیس اداره دانش آموختگان.
صبح وقتی داشتم می رفتم دانشگاه، توی خیابون اسکندری یه کمی ترافیک بود، به نزدیک جمعیت که رسیدم دیدم یه موتور روی زمین هستش و یه آقایی که احتمالاً

رانندش بوده تاقواز روی زمین خوابیده، ملت هم فقط نگاهش می کردند و هیچ گونه تکاپویی دیده نمی شد!!!! شاید از همین نشونه باید می فهمیدم امروز روز پراسترس و افتضایی خواهم داشت.

دو تا امضای اول به خوبی و خوشی و با کلی حال دادن تموم شد. استاد تطبیق رو که نصف بر و بکس دانشکده کامپیوتر از دستش شاکی هستند مثل همیشه کلی تحویلم گرفت و عذر خواهی کرد که 15 دقیقه معطل شدم!!!! در حالی که شلوار پارچه یی هم نپوشیده بودم، و حتی زنجیر طلا رو هم از گردنم در نیاوردم!D : دومی هم که مربوط به رئیس دانشکده بود و بیرون دانشگاه جلسه داشت و قرار بود 12 بیاد ساعت 10:45 اومد و امضا کرد، دمش گرم!

با انرژی تمام رفتم اداره دانش آموختگان و مدارک رو تحویل دادم. یه ذره مدارک رو زیر و رو و بالا و پایین کرد و گفت فلان چیز و برو بگو وارد کارنامه کنند و فلان چیز و برو بگو حذف کنند و ... ! همه اش که انجام شد دیگه گفتم کار تمومه! مدارک رو که دوباره دادم دستش یه نگاهی دوباره کرد و گفت: "اِاِاِاِاِ تو با این کارنامه الان نمی تونی فارغ التحصیل شی، برو آخر شهریور بیا!!!"، حالا از ما که یعنی چی، من یکشنبه پرواز دارم و 29 آگوست ثبت نام دارم و از اون که به من ربطی نداره. علت ثبت نام صفر واحدی توی ترم تابستون برای ادامه پروژه کارشناسی ام بود، در حالی که من این موضوع رو با معاون آموزشی چک کردم که من نمی تونم تا آخر شهریور برای فارغ التحصیلی صبر کنم، ولی گفته بود که مشکلی نیست و می تونی فارغ التحصیل شی.

بدبختی دیگه هم اینکه رئیس اداره آموزش از امروز برای مدت 2 هفته رفته مسافرت و طبیعتا مثل هر سیستم اداریِ دیگه ای جانشین جرأت نداره که بجز کارهای روتین از سایر اختیارات رئیس استفاده کنه.

سرتون رو درد نیارم، با کلی جر و بحث و خواهش و تمنا گفتند تنها کاری که می تونند بکنند اینه که ترم تابستان رو حذف کنند و بعلت تاخیر، نمرهء پروژه رو P رد کنند. معنیش اینه که نمره توی کارنامه نمی آد و جزء معدل هم حساب نمی شه. فقط نشون می ده که پروژه انجام شده. تو کارنامه که هیچی! هیچ جای دیگه هم نمیاد که این پروژه با نمرهء فلان انجام شده.

با اعصاب خود و حالتی مستأصل اومدم خونه، واقعا نمی دونستم چی کار کنم. از این همه استرس و این گرمای ...ی هوا سرم درد گرفته بود. وقتی اومدم خونه تنها راه رو این دیدم که یه زنگ به مسئول گروهمون توی دانشگاه اونور بزنم. راستش کلی حال کردم با جواب دادنش، گفت "ما این قضیه رو درک می کنیم. می دونیم که گاهی اوقات مدتی طول می کشه تا مدارک فارغ التحصیلی آماده بشه، فقط یه برگه بگیر که نشون بده روند فارغ التحصیلی ات در حال انجام هستش و با لیست نمراتت بیا ثبت نام کن"

خلاصه که به خیر گذشت (البته امیدوارم! چون منوط به گرفتن اون نامه ست) و چند ساعتی طول کشید تا وضعیت اعصابم به حالت عادی برگرده.

راستی، دیروز دوشنبه برای آخرین بار رفتم باشگاه، کلاس استاد لطفی. تمرین همگانی بود و خیلی ها اومده بودند. ضمناً استاد ازم امتحان گرفت و قهوه ای شدم(خودم که نه!!! کمربندم)! یه جورایی نوش داروی پس از مرگ سهرابه، چون هیچ وقت نمی تونم این کمربند رو ببندم!! البته...شاید بشه یه برنامه ای ردیف کرد که توی سوئد هم مرتب تمرین کنم.

تعداد نظرها: 2

August 10, 2005 9:20 AM
توسط Anonymous Anonymous ...

Grattis! Here you can find lots of martial arts. Some that you never heard of them. And it is fun to train here too. But becareful not to get kicked by a 190cm tall girl!

 
August 12, 2005 6:41 PM
توسط Anonymous Anonymous ...

I'd remember your advice :)

 

Post a Comment

<< Home