Tuesday, October 25, 2005

و اینک...


نمی دونم چطور باید شروع کنم!

مسیر پست ها رو دنبال کنید احتمالا مشخصه که الان سوئد، استکهلم هستم. از وقتی که اومدم دیگه ننوشتم. n دفعه خواستم دوباره شروع کنم ولی وقت زیاد نیست و هر دفعه که فکر کردم چقدر حرف نگفته هست بیخیال شدم! اما چه می شه کرد از دست این دوستان که هی تحریک می کنند، منم حسسسسسسسسسساس!!! تصمیم گرفتم یکی از دو راه حل اساسی که توی ایران یاد گرفتم رو بکار ببرم: یا صورت مسئله رو پاک کنم و انگار نه انگار که مدتیه ننوشتم و خبری بوده این مدت، یا هم اینکه ماسمالی کنم قضیه رو تموم شه!
هنوز تصمیم نگرفتم، توی این پست معلوم می شه!

خب، عرض کنم که اوضاع اینجا خوبه، درسا خیلی زیادند، ولی نکته اش اینه که آدم حال می کنه و وقت می ذاره واسشون. من یکی واقعا دارم حال می کنم با محتواشون. درسایی که خودمو له می کردم که به عنوان اختیاری توی دانشکدهء خودمون بگیرم اینجا درسای اصلیم هستند! اختیاری ها رو هم که دیگه نگو! انتخاب واحد واقعا یک مسئله بغرنج شده چون دلم می خواد همهء واحد ها رو ثبت نام کنم!! خلاصه اش اینه که به قول شاعر ...همینو می خواستم از خدا...برام رسوندش از هوا...!

دیگه بگم که روزا داره کوتاه می شه، امروز 7:30 صبح خورشید کلی ناز می کرد می خواست بیاد بالا! سرد هم شده خیلی.
برو بکس یونانی هم خیلی باحال اند، کپ ایرانی ها هستند، چه قیافه و چه روحیات، خیلی توپپند! (البته معنیش این نیست که ما ایرانی ها هم توپپیم...!)

این پست رو توی دو نوبت نوشتم، نوبت اول وقتم تموم شد و رفتم سر کلاس، الان که نوبت دومه یادم نمیاد چی قرار بود بنویسم!

همین بسه دیگه فعلا!

تعداد نظرها: 0

Post a Comment

<< Home