رکود
چند وقتیه که ننوشتم ولی مشکلی نیست، فقط نوشتنم نمیاد!
هوا بدفرم بهاری شده، دیروز با تی شرت رفتم بیرون (در مقیاس استکهلم این رو بخونید که 1 ماه پیش هم یه برفی اومد!) کلی حال کردم از هوا. طبیعت داره زنده میشه، درختها تازه شکوفه زدند، روی زمین گل های ریز در اومده، از این جنگل دم خونه صدای خوندن پرنده ها میاد و خلاصه حالی به حولی.
حالا خداییش، آدم توی این هوا می تونه بشینه بنویسه؟ ای ول، برای همین فعلا مشغول امور دنیوی هستم D: بهاره دیگه، چه میشه کرد.
یه خوبیی که این جا داره اینه که چهار متر به چهار متر یه دریاچه ای چیزی هست، دیروز با بروبکس بساط رو بردیم دم دریاچه و یه گریلی زدیم. طبیعت اینجا یه جوری به چشم حال میده که آدم امور دنیوی رو هم گاهی فراموش می کنه! کنار آب، دم غروب و آسمون نارنجی، چند تا قو هم توی آب و گریل و نوشیدنی و (...). از درس هم خیری نیست و 3 هفته دیگه دو تا امتحان دارم.
از اخبار بیات بگم که در راستای همون جشنی که روز اول May اینجا می گیرند (Valborg) ما هم با حاجی و چند تا دیگه از دوستان رفتیم Uppsala که یه شهر دانشجوییه در شمال استکلهم. حدود 200000 نفر جمعیت داره و طبق شنیده ها یک چهارمشون دانشجو هستند.
دو روزی که اونجا بودیم کلی حال کردیم. هیچ کس رو هوشیار نمی دیدی توی خیابون اصلا! از 9 صبح ملت توی خیابون در حال نوشیدن بودن تا آخر شب. از این کلاب به اون کلاب، همه هم تیریپ دانشجو، اصلا خدا بود. یه سری از عکسهاش رو اینجا می تونید ببینید. و اینجا هم عکس هاییه که خودشون می گیرند هر سال.
اگه سوئد هستید و تاحالا نرفتید سال دیگه حتما برید که از دستتون رفته.
فعلا برم به کارهام برسم دیگه.
تعداد ÙظرÙا: 0
Post a Comment
<< Home