نوروزی دیگر
خب، اینم از امسال!
بد هم نبود، در نوع خودش جالب هم بود! بخصوص برای من که همیشه دنبال تجربه های جدید هستم.
البته دفعهء اولی نبود که سال تحویل رو تنها گذروندم. دو سال پیش بود که 10 روز قبل از سال تحویل توی باشگاه خوردم زمین و پام شکست. هفتهء اول عید هم ملت مسافرت بودند و خلاصه تنهایی سر شد. اونم خوب بود. بد نگذشت. D:
دیروز هیچ جایی نمی تونستم توی ایران تماس بگیرم. چندین بار سعی کردم و بیخیال شدم. مادرم خوشبختانه تونست بام تماس بگیره و چند دقیقه ای قبل از سال تحویل صحبت کردیم.
راست راستش اینه که بیخیال نوروز بودم. حس و حالش نبود منم نمی خواستم نقش بازی کنم. تصمیم گرفته بودم همون قدر که معمولی حس می کنم رفتار کنم ولی دیروز یه چند ساعت مونده عید یه دفعه (یه دفعهء یه دفعه هم نه در واقع، از ساعت 11:30 تلاش شد تا ساعت 4 نتیجه داد!) حس عید اومد و خلاصه یه تغییراتی حاصل شد. دیگه ترکوندم یعنی. حتی یه هفت سین کوچولو هم انداختم.
سال تحویل رو هم از تلویزیون ایران تماشا می کردم. گرچه یکیشون داشت حرم امام رضا و نشون می داد و اون یکی کربلا و هر کدوم یه آخوند آورده بودند و ... (خودسانسوری!) ولی به هر حال، اندک هوای عید رو داشت.
شبم رفتم خونهء حاج روزبه و چند ساعتی اونجا بودیم و برنامه ریزی برای کارای مهیج العقول. بخصوص پلان مربوط به شنبه (کنسرت) رو یه بررسی کردیم(توضیح بیشتر با ادبیات من زیاد جور در نمیاد! شرمنده D: ).
پ.ن. در ایجاد حس عید پیام های حسین با مضمون depppppppp کمک ویژه ای کرد! D:
تعداد ÙظرÙا: 1
تÙسط Mahdi ...
بابا حسابی که ترکوندی تو، من سال تحویل وسط کلاس فرانسه بودم!!! بعد از کلاس هم تلفن زدم به ایران برام عجیب بود که خیلی راحت گرفت! بعدشم رفتم خونه و خواب...
Post a Comment
<< Home