Wednesday, October 25, 2006

Sunday, October 22, 2006

Instant Messaging

یه موقعی بود رَِم کم بود. تولید کنندگان نرم افزار همه خودشون رو جر می دادند که با همون یه ذره کارای باحال تر انجام بدن یا کمتر از فلان برنامه حافظه رو اشغال کنند.

بعدنها رَم زیاد شد. دیگه کسی نگران حافظه نبود و با خیال راحت ملت شروع کردن توسعهء نرم افزار. منتها دیگه حواسشون نبود که اونم بالاخره تموم میشه!

یادمه JBuilder ورژن 4 باحال بود، 5 باحال تر شد، 6 کم کم آدم یه اخمی موقع لودش می کرد، 7 با انگشت یه ریتمی کنار کیبرد می گرفتم، 8 دیگه کم کم می رفت که شاکی بشم، 9 می گفتم بابا سرویس کردی مارو، X رو فقط یه بار اجرا کردم، ...!

حالا اون ابزار توسعه نرم افزار بود و داستانش متفاوت. یه کمی هم که حالا انصاف داشته باشیم گاهی اوقت با توجه به امکانات اضافه شده قابل درک بود.

من به خاطر یه سری سیاست های کلان هم Yahoo Messenger استفاده می کنم هم MSN. این دو دوست نه چندان عزیز به ترتیب 42 مگابایت و 34 مگابایت حافظهء مارو به فاک دادن. چه خبره مگه!!!!!!!!!! این چه وضعشه آخه!

خلاصه از امروز تصمیم گرفتم یه مدتی برم سراغ Trillian. با اینکه همیشه با Originality حال می کنم و چندان میونه ای با این ابزارها ندارم ولی این دفعه چاره ای نیست. یه ابزار کدباز به نام Gaim هم هست که همون کدباز بودنش برای استفاده نکردن به عنوان یه ابزاری که همیشه رزیدنته کافیه! شرمنده دیگه ولی Let's face it!


فعلا دارم سعی می کنم به Trillian عادت کنم. گرچه که یه کمی کار می بره تا Usage Style خودتون رو توش پیدا کنید ولی فعلا جواب داده. مدیریت حافظه اش هم کاملا ردیفه، گرچه اگه یه کمی ازش کار بکشید یه نمه میره بالا ولی همچنان از تک تک Yahoo M و MSN M کمتره.


پ.ن. واژه های مصطلح تکنیکی به فارسی چه مزخرف می شن!

Sunday, October 15, 2006

بُرات

Boratمن خیلی با این بُرات حال میکنم. آخر خنده ست. D: این که کیه و چیه توی ویکی پدیا هست دیگه من تکرار نمی کنم اینجا.

توی سپتامبر بُرات مهمان شوی Conan O'Brien بود. جزو معدود دفعاتیه می دیدیم کانُن جلوی مهمونش کم می آره. لینکش رو دوباره این پایین می ذارم ولی قبلش اگه نمیشناسیدش بخونید ویکی رو. بقیه ویدئوهاش هم توی Google و YouTube هست.

دلتنگی

داشتم وبلاگ یکی از دوستان و کامنت یکی از خواننده هاش رو می خوندم و همزمان به آهنگ ستارهء گروه 7th هم گوش می کردم (ویدئوش هم اینجاست) که یه دفعه یاد این شعر شاملو افتادم و البته خاطره هایی که بهش سنجاق شده:

««دلتنگی های آدمی را

باد ترانه ای می خواند،

رویاهایش را

آسمان پرستاره نادیده می گیرد،

و هر دانه برفی به اشکی نریخته می ماند.

سکوت سرشار از سخنان ناگفته است

از حرکات ناکرده

اعتراف به عشق های نهان

و شگفتی های بر زبان نیامده.

در ای سکوت

حقیقت ما نهفته است

حقیقت تو

و من...»


شما هم اون آهنگ رو گوش کنید و این شعر رو بخونید شاید یاد یه چیز دیگه افتادید!

پ.ن. پیر شدیم رفت!

Saturday, October 14, 2006

انوشه انصاری

امروز داشتم شوی اپرا که انوشه انصاری رو دعوت کرده بود نگاه می کردم. دمش گرم واقعا!

راستش رو بگم، تاحالا برای هیچ کسی اینقدر احساس احترام نکرده ام. نه به این خاطر که خیلی پول داره، یا این همه پول صرف کرده که رؤیاش رو محقق کنه، یا این هایپی که بوجود اومده بود.

به خاطر ذکاوتش، و تدبیری که در استفاده از این ذکاوت داره.


Thursday, October 12, 2006

آدم گاهی از اتفاقاتی که افتاده شاکیه، گاهی از ترتیبشون!