Saturday, March 25, 2006

Quote

"That's the thing about needs. Sometimes when you get them met, you don't need them anymore."


Wednesday, March 22, 2006

سال پیامبر

امسال سال «پیامبر (ص)» نامگذاری شده. این مظلب گوشهء همهء کانال های تلویزیون جمهوری اسلامی نوشته شده!

به نظر شما تا 15 سال دیگه موفق می شن این داستان رو بکلی جایگزین نامگذاری سال ها بر اساس نام حیوانات بکنند؟

Tuesday, March 21, 2006

نوروزی دیگر

خب، اینم از امسال!
بد هم نبود، در نوع خودش جالب هم بود! بخصوص برای من که همیشه دنبال تجربه های جدید هستم.
البته دفعهء اولی نبود که سال تحویل رو تنها گذروندم. دو سال پیش بود که 10 روز قبل از سال تحویل توی باشگاه خوردم زمین و پام شکست. هفتهء اول عید هم ملت مسافرت بودند و خلاصه تنهایی سر شد. اونم خوب بود. بد نگذشت. D:

دیروز هیچ جایی نمی تونستم توی ایران تماس بگیرم. چندین بار سعی کردم و بیخیال شدم. مادرم خوشبختانه تونست بام تماس بگیره و چند دقیقه ای قبل از سال تحویل صحبت کردیم.

راست راستش اینه که بیخیال نوروز بودم. حس و حالش نبود منم نمی خواستم نقش بازی کنم. تصمیم گرفته بودم همون قدر که معمولی حس می کنم رفتار کنم ولی دیروز یه چند ساعت مونده عید یه دفعه (یه دفعهء یه دفعه هم نه در واقع، از ساعت 11:30 تلاش شد تا ساعت 4 نتیجه داد!) حس عید اومد و خلاصه یه تغییراتی حاصل شد. دیگه ترکوندم یعنی. حتی یه هفت سین کوچولو هم انداختم.



سال تحویل رو هم از تلویزیون ایران تماشا می کردم. گرچه یکیشون داشت حرم امام رضا و نشون می داد و اون یکی کربلا و هر کدوم یه آخوند آورده بودند و ... (خودسانسوری!) ولی به هر حال، اندک هوای عید رو داشت.

شبم رفتم خونهء حاج روزبه و چند ساعتی اونجا بودیم و برنامه ریزی برای کارای مهیج العقول. بخصوص پلان مربوط به شنبه (کنسرت) رو یه بررسی کردیم(توضیح بیشتر با ادبیات من زیاد جور در نمیاد! شرمنده D: ).

پ.ن. در ایجاد حس عید پیام های حسین با مضمون depppppppp کمک ویژه ای کرد! D:

Monday, March 20, 2006

سال نو مبارک!


Sunday, March 19, 2006

ترانه یا...!

"زمین گرم هم کَمِته،
کَمِته آتیش خدا
بوسهء مرگ رو بچشی
بندت بشه جداجدا

زمین گرمم کَمِته
تو که می گفتی من سَرَم
کِی میشه گلوتو با اون دشنهء نامردی بدرم"


از کی تا حالا مد شده ترانه ها اینقدر خشن باشند؟! یه حالی شدم اینو گوش کردم!
خوبه انگلیسی نخوندند!!!

دانلود

Friday, March 17, 2006

Carrie Bradshaw

من نمی دونم چرا ملت از این Carrie Bradshaw (یا در واقع Sarah Jessica Parker که نقشش رو در Sex and The City بازی کرده) خوششون میاد!

هم قیافه اش یه طور ناجوریه، هم هیکلش یه مقادیر قابل توجهی قناصه! کارهاش هم که با nerve های من طناب بازی می کنند! از همه بدتر این احساس خوش هیکلیشه!!! روانش هم که کلا یه کمی مورد داره! مثل دیونه ها هم که کفش می خره! معلوم هم نیست که چی از جون این مردها می خواد!!!

یه چیز دیگه هم که منو شاکی میکنه اینه که یه نفر ندونه، بر اساس این سریال فکر میکنه اَپِل به جای 5% (اونم با اغماض!)، 50% بازار لپ تاپ رو داره!!!!

اصلا من چرا Sex and The City نگاه می کنم!؟

Wednesday, March 15, 2006

CalendarHub

اطلاع رسانی در زمینه کنسرت ها و پارتی های ایرانی توی اکثر کشورها تعریف زیادی نداره. نه اینکه اطلاع رسانی وجود نداره ولی همواره باید تیز باشی ببینی کجاست و کیه. هیچ منبع اطلاعات مرکزی برای دریافت این اطلاعات وجود نداره. البته یه سری سایت هستند که این کار رو می کنند، ولی هیچ کدوم رو ندیدم به اندازهء کافی دقیق باشند. حداقل اطلاعات استکهلم و بقیه شهرهای سوئد رو خوب منعکس نمی کنند.

بخاطر همین مدت زیادی هستش که به پورتال برای جمع آوری و انتشار این نوع اطلاعات گوشهء ذهنمه، ولی اصلا در اندازه های یه کار خونگی نیست. احتیاج به صرف کلی وقت و پیدا کردن کلی رابط داره.

سایت CalendarHub رو که دیدم به این فکر افتادم که فعلا به عنوان تست که ببینم تا چه مدت حس و حال به روز کردن یه همچین پروژه های در مقیاس خیلی کوچیک رو دارم، رخدادهای سوئد و احیاناء بعضی از کشورهای دور و بر رو اونجا بذارم و تقویم رو publish کنم.

فعلا از بالای همین بلاگ شروع کردم. اون قسمت Upcomming Events که می بینید رو اگه روش کلیک کنید لیست رخدادهای نزدیک رو می بینید. همونطور که گفتم فعلا فوکوس اصلی روی سوئد هستش و بخصوص سعی می کنم توی استکلهم چیزی از قلم نیفته تا ببینم بعدا چی میشه.

Tuesday, March 14, 2006

These Songs


There are some songs that cheer me up.
There are some songs that rock my soul.
There are some songs that tell my unspoken words.
There are some songs that remind me something.
There are some songs that make me sad.
There are some songs that destroy me.

What can I do to these songs?!


Monday, March 13, 2006

گم شدن در لحظه

آدم با بعضی از آهنگ ها چقدر راحت ارتباط بر قرار میکنه. لزومی به فهمیدن کلام نیست، یه لحظاتی هست که انگار روح آدم با امواج اون آهنگ دچار تشدید میشه.

این یکی از آهنگ هاییه که من گاهش باهاش این احساس رو پیدا می کنم:
Gipsy Kings - No Volvere

داستان پیدا کردن این آهنگ هم خودش حکایتی ست! این شکلی اولین بار گوش کردمش که توی یه وبلاگ بصورت فلش حدود 60 ثانیه اول آهنگ پخش می شد. معمولا اولین کاری که توی چنین وبلاگ هایی می کنم یا قطع کردن موسیقیه بلاگه یا اگه دردسر باشه بستن پنجرهء خود بلاگ! ولی این آهنگ یه اثر خوبی داشت که این کار رو نکردم. اسم آهنگ توی بلاگه نوشته نشده بود. منم هر چی سعی کردم حروف رو شبیه چیزی که می شنوم کنار هم بچینم تا از روی متن، خود آهنگ رو پیدا کنم جواب نمی داد! دوستای اسپانیایی زبانم هم هیچکدوم آنلاین نبودند (نصف شب کی دنبال آهنگ گوش کردنه آخه!). بدجوری خلاصه روی nerve بود!
تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که برم اسکایپ دنبال یه اسپانیش بگردم که یه تیکه از متن اون 60 ثانیه آهنگ رو برام بنویسه! D:
اولین نفری که IM فرستادم براش یه DJ از آب در اومد! نصف شبی کلی حال داد. کلی هم با هم گپ زدیم.
خیلی حال کردم با این ملت اسپانیش، خیلی خون گرمند(به خاطر قضیه آهنگ نمی گم!). اگه آهنگ سوئدی بود احتمالا تا یک هفته هم سعی می کردم معلوم نبود توی اسکایپ کسی جواب بده، چه برسه به اینکه بهش بگم گوش کن و بنویس برام! D:

نتیجهء اخلاقی اینکه از هر زبونی چند تا کلمه یاد بگیرید که به کارتان آید بد فُرم!

پ.ن. منظورم از چند تا کلمه فحش های اون زبون نبود!!

Sunday, March 12, 2006

امیر حسین مدرس

من اخیرا متوجه شدم که با صدای امیرحسین مدرس خیلی حال می کنم. تیتراژ سریال «متهم گریخت» رو 3 برابر تعداد قسمت های خود سریال گوش کردم. از آهنگ تیتراژ آخر «زندگی به شرط خنده» هم خیلی خوشم اومد. توی این آشفته بازار موسیقی داخل ایران که ملت هر روز یه آلبوم بیرون می دن نمی دونم چرا این که هم استعدادش رو داره و هم متفاوت می خونه، آلبومش در نمیاد!!!! البته به احتمال زیاد داره یه کارایی می کنه. آلبومش خیلی شنیدنی خواهد بود، امیدوارم زودتر بیاد بیرون.

الان که فکرشو می کنم، کلا شخصیت جالبیه. اون موقع ها هم توی «نیمرخ» از اجراهاش خوشم میومد. با برنامهء «جیم جمل» رو هم که با حسین رفیعی توی جام جم اجرا می کرد (نمی دونم هنوز هست یا نه) خیلی حال می کردم. برنامه مال کودکان بود ولی فکر کنم درصد کودکان بزرگسالی که تماشا می کردند بیشتر بود! D:

یه سریال (فکر کنم «حضرت یوسف») هم انگار داشت بازی می کرد که همیشه می گفت شکل و شمایل جدیدش (ریش و موی بلند) به خاطر نقشیه که بازی می کنه. یه سایت شخصی ام نمی زنه لااقل آدم یه خبری داشته باشه که چی کار داره می کنه!

Friday, March 10, 2006

واقع بینی نصفه نیمه!

مردها در برهه ای از زمان جزو یکی از دسته های زیر می شن:
1. یواشکی شریکشون (همسر، دوست و ...) شیطونی می کنند.
2. به خاطر یه نفر دیگه break up می کنند.
3. نه عرضهء شیطونی دارند و نه جرأت (یا حوصله!) break up و با افسوس ادامه می دن.

چرا یه سری از آدم ها بیهوده سعی می کنند خودشون یا شریکشون رو جزو دستهء چهارم قرار بدن؟


Wednesday, March 08, 2006

نوروز؟

11 روز دیگه عیده، اما هیچ چیز شبیه عید نیست...

Saturday, March 04, 2006

ستون SMS

روزنامه Stockholm City یه ستون داره به اسم City SMS که ملت می تونند هر پیامی که دارند رو با SMS به همراه یه کد به روزنامه ارسال کنند تا چاپ بشه توی اون ستون (یه سریش چاپ میشه، یه سری هم روی وب سایتشون قرار می گیره). بینشون چیزای با مزه ای پیدا میشه، ترجمه شو اینجا می ذارم ببینید ملت چقدر سعی می کنند که یه وقت شانسی رو از دست نداده باشند!


So sweet! Guy in red cap with a child following him, buss 206 Tuesday clock 9:44, cosy eye contact, looking gladly for you again.

Linn, KTH Kista. You are the best I've ever seen. You have the most beautiful green eyes, the most delicate red hair and most shocking dresses. kiss to you! / A guy from another class
(KTH is the name of the university and Kista is the name of the campus)

Linda, Storvreten in Tumba, can't stop thinking about you. I'm a blond guy that stood beside you in the bar on Kellys, Feb 10. Dinner perhaps?

Thursday 2 March T-Centralen. The girl in red jacket. We checked on each other. Do you want to meet? /THE SHAVED GUY
(T-Centralen is the name of a subway station)