Quote
"...I'm too tired not to be with you."
هفته پیش توی دانشکده دیدم فَفَر و یکی از دوستان 80 یش (شایدم 81 یش) نشستند پشت یه میز و زل زدن به لَپ تاب! طبق قانون پنجم نیوتون که هر وقت من یا ففر دیگری رو ببینه به سمت اون جذب میشه، رفتم جلو دیدم دوستان نشستند گیم بازی می کنند! چند ثانیه نگریستم و دریافتم که هان ای جوان! دلربا گیمیست که اندر این جهان هر آنکه به دام آن گرفتار آمدندی، بسا که به یاری ادویه و بستن بر بستر نیز از آن رهایی نیافتندی!
امروز تابلوی یکی از مغازه های حاشیهء میدان انقلاب از ارتفاع 6 متری افتاد پایین!!! خوشبختانه با اینکه همیشه سیل جمعیت دور میدان در حال حرکت هستند، کسی آسیب ندید. اگه به کسی صدمه وارد می شد چه کسی مسئول بود؟
دیروز فیلم «ده» ساخته کیارستمی رو دیدم. فیلم از ده تا قسمت تشکیل شده و هر ده قسمت در داخل یک اتومبیل سپری میشه. فیلمبرداری تنها از دو زاویه صورت گرفته و فقط دو سرنشین جلو اتومبیل در کل فیلم دیده می شن. داستان در مورد زندگی یک زن (راننده اتومبیل) به نام مانیا است که از شوهرش طلاق گرفته و با یک مرد دیگه ازدواج کرده و پسر نوجوانش نتوسته این مسئله رو بپذیره، بنابراین مقصر اصلی همه مشکلات رو مادرش می دونه. زن به دنبال رسیدن به هویت و داشتن آزادی به اندازه یک انسان این کار رو کرده و از زندگی و شوهر جدیدش خیلی راضیه. در طول فیلم زن های مختلفی سوار اتومبیل مانیا می شوند، مثل خواهر مانیا، یک پیرزن، یک زن روسپی، یک خانم جوان که در شرف ازدواج است (بوده) و یک دوست که چند روز قبل از شوهرش جدا شده.