Saturday, April 30, 2005

Quote

"...I'm too tired not to be with you."

Thursday, April 28, 2005

Luxor

هفته پیش توی دانشکده دیدم فَفَر و یکی از دوستان 80 یش (شایدم 81 یش) نشستند پشت یه میز و زل زدن به لَپ تاب! طبق قانون پنجم نیوتون که هر وقت من یا ففر دیگری رو ببینه به سمت اون جذب میشه، رفتم جلو دیدم دوستان نشستند گیم بازی می کنند! چند ثانیه نگریستم و دریافتم که هان ای جوان! دلربا گیمیست که اندر این جهان هر آنکه به دام آن گرفتار آمدندی، بسا که به یاری ادویه و بستن بر بستر نیز از آن رهایی نیافتندی!
این شد که با اینکه گیم بازی نمی کنم ظرف جیک ثانیه یه کپی ازشون گرفتم. دوست ففر با اینکه می گفت n روز دنبال کرکش گشته (n = 3)، مرام گذاشت و کرکش رو هم کپی کرد برام (پیام اخلاقی). آخر کلام اینکه چند روزیه که حسابی دارم باهاش حال می کنم و بدفرم معتاد کننده ست.

به همین دلیل تصمیم گرفتم یه ندایی هم به شما بدم که از دست ندیدش. همه چیزش فوق العاده ست، ایده ش، گرافیک ش و ... .

از اینجا می تونید دانلودش کنید.
Excerpt:I'm hardly able to convince myself to play a computer game, but it's a horse of different color! I mean Luxor, an Action-Puzzle game which is produced by MumboJumbo LLC. The company says: "As addictive as it is exciting, Luxor is an action-puzzle game that takes you on a thrilling adventure across the lands of Ancient Egypt. With 88 mind-blowing levels, the challenge will not be an easy one."
Don't miss it, you will enjoy.

Wednesday, April 27, 2005

سقوط تابلو در خیابان

امروز تابلوی یکی از مغازه های حاشیهء میدان انقلاب از ارتفاع 6 متری افتاد پایین!!! خوشبختانه با اینکه همیشه سیل جمعیت دور میدان در حال حرکت هستند، کسی آسیب ندید. اگه به کسی صدمه وارد می شد چه کسی مسئول بود؟

Excerpt:Today, in the Enghelab Square, a 6m-high shop board fell down! Fortunately no one was injured, but if so, who was responsible?

فیلم «ده»

دیروز فیلم «ده» ساخته کیارستمی رو دیدم. فیلم از ده تا قسمت تشکیل شده و هر ده قسمت در داخل یک اتومبیل سپری میشه. فیلمبرداری تنها از دو زاویه صورت گرفته و فقط دو سرنشین جلو اتومبیل در کل فیلم دیده می شن. داستان در مورد زندگی یک زن (راننده اتومبیل) به نام مانیا است که از شوهرش طلاق گرفته و با یک مرد دیگه ازدواج کرده و پسر نوجوانش نتوسته این مسئله رو بپذیره، بنابراین مقصر اصلی همه مشکلات رو مادرش می دونه. زن به دنبال رسیدن به هویت و داشتن آزادی به اندازه یک انسان این کار رو کرده و از زندگی و شوهر جدیدش خیلی راضیه. در طول فیلم زن های مختلفی سوار اتومبیل مانیا می شوند، مثل خواهر مانیا، یک پیرزن، یک زن روسپی، یک خانم جوان که در شرف ازدواج است (بوده) و یک دوست که چند روز قبل از شوهرش جدا شده.
ظاهرا فیلم می خواد تلاش زنان برای تغییر نحوه نگرش به اونا رو نشون بده و کارهایی که هر کدوم به نحوه های مختلف کرده اند تا بتونند مثل یک انسان زندگی کنند و نه بصورت یک کلفت که وابستگی تام به یک مرد داره. در همین حین روند رشد و پختگی مانیا رو هم داره نشون می ده که با جلو رفتن هر قسمت به نظر می رسه از بلوغ فکری بیشتری برخوردار می شه.

من فیلم باز نیستم که بخوام در مورد فیلم نظر بدم، بخصوص فیلم کیارستمی، ولی به هر حال فیلم جالبی بود.
Excerpt:Yesterday, I watched "Ten", directed by Abbas Kiarostami. It's composed of ten sections. The whole movie is recorded inside a car. It's about a young woman who was divorced from her husband, and married another man. Her young son, couldn't accept the happening, therefor, he blames his mother for all of the problems. The movie tries to show women's endeavor to change their role in their families, and not to "cling" to their husband.

Tuesday, April 26, 2005

سالیاد آغاز زندگی ام


تولدم مبارک


Excerpt: Happy Birthday to me!
I restarted blogging, a day before my birthday. What a coincidence!

Monday, April 25, 2005

بازگشت

...