Wednesday, November 30, 2005

شبانه


اگر که بيهده زيباست شب
برای چه زيباست
 
 شب
برای که زيباست؟ ــ

شب و
 
 رود ِ بي‌انحنای ستاره‌گان
که سرد مي‌گذرد.

و سوگ‌واران ِ درازگيسو
 
 بر دو جانب ِ رود
يادآورد ِ کدام خاطره را
با قصيده‌ی نفس‌گير ِ غوکان
 
 تعزيتي مي‌کنند
به هنگامي که هر سپيده
به صدای هم‌آواز ِ دوازده گلوله
سوراخ
مي‌شود؟



اگر که بيهده زيباست شب
برای که زيباست شب
برای چه زيباست؟


احمد شاملو


Sunday, November 20, 2005

نا مربوط

به من چه که سفیر تایلند در سوئد دانشجوهای تایلندی ورودی امسال رو فردا (امروز!) برای ناهار دعوت کرده!

Friday, November 18, 2005

آرشیو: دکتر تابش در استکهلم

داشتم توی آرشیو عکس های انجمن دانشجویان ایرانی استکهلم (SIS) می گشتم که دیدم پَه!!! اینکه دکتر تابش خودمونه! یه سخنرانیه که به دعوت SIS در 27 اکتبر 2004 انجام شده(تاریخش رو مطمئن نیستم).
تصمیم گرفتم چند تا از عکس ها رو اینجا بذارم که همبروبکسی ها هم خوشحال بشن!

پ.ن. دکتر تابش رئیس مرکز محاسبات دانشگاه صنعتی شریفه.








Excerpt: Dr. Tabesh's speech in Stockholm which was arranged by SIS in October 2004.

Wednesday, November 16, 2005

Armada

امروز یه کاری طرفهای ساختمان اصلی دانشگاه (Main Campus) داشتم، گفتم از فرصت سوء استفاده کنم یه سری هم به Armada بزنم.

Armada یه نمایشگاهیه که 15 و 16 نوامبر (دیروز و امروز) برگزار شد و حدود 100 تا شرکت سوئدی و غیره اومده بودند که بتونند با ملت دانشجو یه روابط مشروعی برقرار کنند برای بعد از فارغ التحصیلیشون. یه جورایی تو مایه های دون پاشیدن!

نمایشگاه خوبی بود، درزمینهء IT کم بودند ولی به هر حال جالب بود. من سعی کردم شرکت هایی که پروژه های فوق میشه انجام داد باشون رو پیدا کنم. SAAB و Ericsson خیلی استقبال کردند و ظاهرا فرایند های تعریف شده برای اینکار دارند. اینطور که طرف تعریف می کرد، Ericsson هر ترم حدود 250 تا پروژهء پایان نامه شروع می کنه! خدا از بزرگی کمش نکنه!

راستی امروز برای اولین بار دیدم توی مترو دو نفر با آکاردئون و گیتار، چه غوغایی به راه انداختند! ولی معلوم بود مثل دوره گردهای ولیعصر حرفه نیستند چون بلد نبودند «سلطان قلبها» رو بزنند! این سوئدیهای خسیس هم هیچکدوم بهشون کمک نکردند!
Excerpt: Today, I went to Armada career fair at KTH Main Campus to find some contacts. Mmmmm...sort of fun, I got some useful information. ;)

Thursday, November 10, 2005

With or Without You

آهنگ With or Without You از U2 رو خیلی دوست دارم. فضای ملایم و تاثیر گذاری داره. ازونایی که آدم وقتی خسته است با همهء وجود آهنگ رو حس میکنه. زیباست، زیبا!

U2 - With or Without You

See the stone set in your eyes
See the thorn twist in your side
I wait for you

Sleight of hand and twist of fate
On a bed of nails she makes me wait
And I wait without you

With or without you
With or without you

Through the storm we reach the shore
You give it all but I want more
And I’m waiting for you

With or without you
With or without you
I can’t live
With or without you

And you give yourself away
And you give yourself away
And you give
And you give
And you give yourself away

My hands are tied
My body bruised, she’s got me with
Nothing to win and
Nothing left to lose

And you give yourself away
And you give yourself away
And you give
And you give
And you give yourself away

With or without you
With or without you
I can’t live
With or without you

With or without you
With or without you
I can’t live
With or without you
With or without you

Wednesday, November 09, 2005

Hammer

"When your only tool is a hammer, every problem looks like a nail."

Sunday, November 06, 2005

یکشنبه شب

عصرهای یکشنبه رو دوست ندارم، مثل عصر های جمعهء ایران می مونه...
این آهنگ جزو اولین آهنگ هاییه که دوست داشته ام، و یا چیزی بیشتر از دوست داشتن. و این یکی هم...کمی بعد!.
Excerpt: Sunday nights...sucks!

DJ های برتر دنیا

لیست صد DJ برتر دنیا رو اینجا می تونید ببینید.

رتبهء هشت این لیست گروه Deep Dish ه که تشکیل شده از دوتا ایرانی-آمریکایی(متولد ایران!) مقیم آمریکا (Washington DC) به نام های علی شیرازی نیا (Dubfire) و شهرام طیبی. ضمنا یه جایزه Grammy هم توی لیست جوایزی که تاحالا دریافت کردند دارند.

کارشون خیلی درسته، اینجا سایت رسمیشونه و اینم مصاحبه بخش فارسی بی بی سی (روز هفتم - بهزاد) با این دوستان(قدیمیه البته).

Excerpt: Top 100 DJs 2005. Deep Dish, which is ranked 8, is composed of two Iranian-American DJs, named Ali Shirazinia (Dubfire) and Sharam Tayebi who live in Washington DC.

Saturday, November 05, 2005

وطن

چقدر رویکرد ماها راجع به کشورمون با سایر کشورهای در حال توسعه فرق داره. با یه دوست برزیلی سر ناهار راجع به این که بعد از اتمام اینجا چی کار می خوایم بکنیم صحبت می کردم.
بعد از درسش (بعد از مستر، و یا احیانا PhD) می خواد برگرده برزیل. نمی تونم توصیف کنم که با چه هیجانی می گفت: "I should do something for my country"

چند درصد از ما ایرانی ها این طوری راجع به کشورمون صحبت می کنیم؟

نگید مملکت ما فلان و بهمانه ولی برزیل نیست! توی برزیل ناامنی و فساد دولتی بیداد می کنه! پلیس هم چیزی جز مترسک نیست! معمولا هم با گنگ های خرابکاری همدسته! همین دوستم رو دوبار جلوشو گرفتن با اسلحه، از ماشین پیادش کردند و ماشینش رو بردند!!!

اسم ایران که جلوی یه ایرانی میاد (منم جزو یکی از همونام!) تنها چیزی که به ذهنش خطور می کنه اینه که این فلان فلان شده داره فلان میکنه و بهمان می کنه و فلان زدن به مملکت و ...

نه عزیرجان! تفاوت در دیدگاهه!

Excerpt: The way people from some developing countries talk about their country is amazing. Specialy, their desire to make some change, in contrast to us, the Iranians!


اووووفففففففففففففففففففف!

Friday, November 04, 2005

پارتی برزیلی

این بلاگ مال پارتی های برزیلی توی گولا ویلانه. عکس های پارتی های قبلی رو می تونید ببینید اونجا. پارتی فردا شب هم (امشب!) از سری هموناست.

Excerpt: The blog of previous brazilian parties.

Thursday, November 03, 2005

اور دُز

همین الان رسیدم خونه و دارم از خستگی محو می شم!!!
روز خیلی خوبی بود، گرچه اولش خیلی خسته کننده بود ولی بعدش کلی به خودم رسیدم! از 10 صبح تا 5 بعد از ظهر توی دانشگاه کلاس داشتم. بعدش با حاج روزبه رفتیم استخر. اوووففففف! چه استخری! کلی حال کردم خدایی. واقعا حس کردم این ده دوازده سالی که توی ایران حرفه ای شنا کردم تلف شده! من توی چه استخرهایی تمرین کردم و اینا توی چه استخرهایی. کلی هم یاد دوران جونی افتاد چون ملت شناگر توی بعضی از لاین ها داشتن با مربی تمرین می کردند. قیمتش هم خیلی توپ بود، برای یه سال 1200 کرون، هر چقدر هم بخوای می تونی بری، یه لیست هم بهت میده که آدرس n تا استخر توی استکهلم رو داره، هر کدوم از اونا رو هم که بری فرق نمی کنه! اینجا آدم کف می کنه از integration!!!!!!! خلاصه که خیلی ردیف بود.
بعد از استخر با حاجی رفتیم مک دانلد 3 تا چیز برگر زدیم(کوچیکه خُب!)، کلی حال داد!
امشب از سری بازیهای جام یوفا، پاناتینایکوس یونان با بارسلونا بازی داشت. برای همین با بروبکس یونانی دم ایستگاه متروی سولنا قرار گذاشته بودیم که بریم بازی رو ببینیم. یه Greek Community توی سولنا هست که ویدئو پروژکتور و دم و دستگاه دارند. همهء یونانی ها جمع می شن اونجا معمولا. متاسفانه توی همون نیمهء اول پاناتینایکوس 4 تا گل خورد. برای همین تا آخر بازی نموندیم، بین دو نیمه با بروبکس یونانی پا شدیم رفتیم Allhuset، که کلاب دانشجویی دانشگاه استکهلمه. کلی هم اونجا حال کردیم و الان که من خدمتتون هستم دارم از حال می رم!

راستی، یه پارتی برزیلی هم جمعه است، اونم احتمالا باحالاله (من دارم درس می خونم اینجا!).

حال و حول دیگه بسه، برم بخوابم که فردا دوباره بدبختی شروع می شه!

پ.ن. این بلاگ منم شده دفتر خاطرات!

Excerpt: I've just arrived home and I feel very tired, more than you can imagine! Today was a great day! I was at university until 5 P.M., and after that the fun began! Swimming pool, MacDonald, Footbal Match, and eventually Allhuset (studental club of Stockholm University). I feel very good now, but awfully tired!

Tuesday, November 01, 2005

Undiscovered Ruins

Tourists' questions are a constant source of amusement among the tour guide crew and create a certain folklore of the tour business. During one summer season, our friend's favorite silliest-question-ever-posed-by-a-stupid-tourist was, "So, ummm, how many undiscovered ruins are there?"